روزی که فهمیدم هستی بی نظیرترین هدیه ی خدا
ی روز خوب بود و پر از استرس..طبق پری های قبلی باید امروز میومد پریخانوم..دیروزش کلی راه رفته بودم و ی ذره لکه بینی هم داشتم..امیدی نداشتم این ماه.. یواشکی دیروزش ی بی بی زده بودمو ی خط کمرنگ افتاده بود..اما خوو باورش نداشتم..صبح زود راهیه آزمایشگاه شدم و آز دادم..برگشتم خونه تا جواب حاضر شه ی بی بی دیگه زدم.اینبار ی خط پررنگ افتاد.دیگه باورم شد..ظهری همسری جواب آز و گرفت و ما فهمیدیم مامان و بابایی فرشته کوچولو شدیم...ی عالمه خوشحالی و استرس اومد توو دلمون.. خدایا شکرت بابت اون روز قشنگ..قسمت همه ی منتظرا بشه الهی آمین.. و امروز دقیقا ی سال از اون روز میگذره..و ما امروز ی فرشته 4ماهه داریم به لطف و مهربونی خودش..لمس بودنت م...